زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
دلِ سـوزان بُـوَد امـروز گـواه من و تو کز ازل دشت بلا، چـشم به راه من و و من به تو دوخته ام دیده، تو بر من، از نی یک جهان راز نهـفـتـه به نگاه من و تو اُسـرا با من و رأس شـهـدا با تـو به نی چـشـم تاریـخ نـدیده است سـپاه من و تو روی تو، مـاهِ من و ماهِ تو، عبّاس، امّا ابرِخون ساختـه پنهان، رخ ماه من و تو آیه خـواندن زتو، تـفسیـر ز من تا دانـند که به جز گفتن حقّ نیست، گناه من و تو هر دو نـستـوه چو کوهـیـم برِ سـیل امّا عشق، دلگرم شـد از سردی آه من و تو مدّعی خواست که از بیخ کَنـَد ریشۀ ما بی خبر زآن که غروب است، پگاه من وتو |